جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
حجت الاسلام علی آقا پیروز

حوزه/ مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه با بیان این که آنچه از معارف دینی به دست می آید شیوه رهبری ترکیبی از نرمش و شدت عمل است گفت: برخورد همراه با شدت و نرمش بهترین نوع با کارکنان برای پیشبرد امور است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، حجت‌الاسلام علی آقا پیروز در  نشست علمی «رهبری کارکنان سازمان بر اساس آموزه های اسلامی» که در پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی در قم برگزار شد، با ذکر این مطلب که با مراجعه به منابع اسلامی، دو دسته گزاره در مدیریت اسلامی ناظر به رفتار با کارکنان به دست می آید که نخستین آن توصیه مطلق به نرمش و مدارا است و دسته دوم علاوه بر نرمش، به شدت عمل نیز تاکید کرده است.

مدیرگروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: آنچه از جمع این دو به دست می آید آن است توامان بودن نرمش و شدت عمل است؛ اساس اصلی‌ترین گزاره دسته دوم اعمال هر کدام از نرمش و شدت وابسته به موقعیت است و تا آنجا که با نرمش و رفق بتوان امور را به سامان رساند، نوبت به شدت عمل نمی‌رسد.

حجت‌الاسلام  آقاپیروز اظهارکرد: در روایت حضرت امیر (ع) به مالک اشتر، چهار صورت از ضرب احتمالات ترکیب اتحادی و انضمامی و معنای «ضغث» ترسیم می‌شود که فرض ترکیب انضمامی نرمش و شدت با سهم حداکثری برای نرمش متعین می‌شود زیرا نرمش و مدارا سبب نفوذ بر افراد شده، آنان را در مسیر تحقق اهداف و مقاصد مهیا می‌سازد.

وی گفت: نرمش و رفق دارای شاخص‌های رفتاری است که از جمله این شاخصه ها می توان به تفقد و رسیدگی به امور کارکنان، مشورت و پرهیز از خودکامگی، گوش دادن مؤثر به کارکنان، انتقادپذیری، در دسترس بودن و دوری از احتجاب، گذشت و غفلت‌ورزی مثبت، استفاده مناسب از ظرفیت‌ها و پرهیز از سخت‌گیری اشاره کرد.

مدیرگروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با ذکر این مطلب که مدیران برای به‌کارگیری افراد لازم است نوع تعامل با آنان را مشخص کنند اظهارکرد: از طریق همین تعامل است که افراد به کار گرفته می‌شوند در واقع تعامل با آن‌ها، تعیین‌کننده نوع نفوذ است.

این پژوهشگرحوزه، «رهبری» در مدیریت را به عنوان یکی از اصول و وظایف مدیران دانست و گفت: رهبری در واقع مشخص‌کننده نوع تعامل با منابع انسانی برای نفوذ در آن‌هاست تا بتوان اهداف و مأموریت‌های سازمان را محقق ساخت که نظریه‌های فراوانی در این باب مطرح شده است.

وی گفت: آنچه از معارف دینی به دست می آید آن است که شیوه رهبری ترکیبی از نرمش و شدت عمل است؛ امام علی(ع) فرموده اند که شدت را با نرمی مخلوط کن؛ از ضرب دو احتمال ترکیب انضمامی و اتحادی نرمش و شدت در معانی ضغث، چهار صورت ترسیم می‌شود از میان این چهار صورت، فرض ترکیب انضمامی (موقعیتی) با سهم نرمش حداکثری و شدت حداقلی متعین است.

حجت‌الاسلام  آقا پیروز اظهارکرد: در زمینه تعرف مبحث رهبری تعابیر مختلفی بیان شده است که هیچ یک از آن‌ها مورد پذیرش عام قرار نگرفته است ؛البته عناصر مشترکی در اغلب آن‌ها وجود دارد؛ نکته جالب آن است که در اکثر تعاریف واژه توانایی نفوذ ذکر شده و در برخی نیز، به‌جای آن، از واژه تأثیرگذاری استفاده شده که با توانایی نفوذ مترادف است.

وی گفت: همچنین در بیشتر تعاریف، عنصر اهداف نیز وجود دارد یعنی رهبر تلاش می‌کند تا با نفوذ در دیگران، اهداف را محقق سازد بنابر این توانایی نفوذ در دیگران، جهت‌دار و به سمت اهداف است؛ معمولاً سه عنصر در تعاریف رهبری، یافت می‌شود؛ توانایی نفوذ، میل و اشتیاق افراد و در یک جمع‌بندی می‌توان رهبری را توانایی نفوذ در دیگران به منظور نیل به اهداف تعریف کرد منتهی اگر این نفوذ به گو‌نه‌ای باشد که افراد با میل و اشتیاق به سمت اهداف گام بردارند به طور مسلم از مطلوبیّت بیشتری برخوردار خواهد بود و شاید بتوان آن را نفوذ اثر بخش نامید.

مدیرگروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با ذکر این مطلب که رهبر کسی است که بتواند در رفتار و افکار دیگران نفوذ و تغییراتی در رفتار و افکار آن‌ها ایجاد کند، عنوان کرد: به عبارتی هر جا نفوذی صورت می‌گیرد رهبری صورت گرفته است. از طرفی بالاترین رهبران اگر توان نفوذ در افراد را نداشته باشند طبق این تعریف در واقع رهبر نیستند. در حقیقت، رهبری، پذیرش قلبی از جانب افراد مورد نظر است.

وی افزود: بنابراین دست مایه اصلی رهبری، توانایی نفوذ است و اگر نفوذی نباشد رهبری اتفاق نمی‌افتد، اما این نفوذ نیز نیازمند قدرت است این قدرت ممکن است زور و تنبیه باشد که در شکل سیاسی‌اش با زندان و تبعید، در شکل اداری‌اش با توبیخ در پرونده و در شکل خانوادگی‌اش با محروم کردن از محبّت، خود را نشان دهد و ممکن است این قدرت به صورت پاداش یا قدرت تخصص به وجود آید. ممکن است شخصیت الهی فردی (انسان الهی) انسان‌ها را تحت تأثیر قرار دهد و رهبر را الگوی خود قرار دهند.

حجت‌الاسلام  آقاپیروز عنوان کرد: رهبری در دو مقام می‌تواند مورد بحث قرار گیرد یکی آنکه ماهیت رهبری چیست؟ و دیگر آنکه در موفقیت رهبری چه عواملی مؤثر هستند؟ رهبری توانایی نفوذ در دیگران به گونه ای است که با اشتیاق در جهت تحقق اهداف تلاش کنند از این رو نظریه‌پردازان رهبری قدیماً و جدیداً، همه روی عنصر «رهبر» تاکید داشته‌اند صفات رهبری، رفتار رهبری، رفتار رهبری با توجه به مقتضیات، رهبری اسنادی، رهبری کاریزما، تبادلی و ... در همه آن‌ها رهبری روی عنصر «رهبر» رفته است یعنی روی تاثیرگذاری و نفوذ نه روی تأثیر پذیری و شرایط. بر این اساس هیچ یک از عناصر پیروان و موقعیت، داخل در ماهیت رهبری نیستند بلکه تنها در موفقیت رهبری به طور قطع مؤثر هستند.

وی با اشاره به ماهیت رهبری و تحول عنوان کرد: برخی مقوله «تحول» را مقوم ماهیت رهبری دانسته و چنین اظهار می‌کنند که رسالت رهبری تحول است و رهبر در صدد ایجاد تحول است اما مدیریت به دنبال حفظ وضع موجود است، به زعم این‌ها اگر پیوستاری ترسیم کنیم که یک بُعد آن را، تغییرات کم و بُعد دیگر را تغییرات شدید تشکیل بدهد در واقع هر چه از تغییرات کم به تغییرات شدید نزدیک می‌شویم از مدیریت به رهبری گرایش پیدا می‌کنیم و بر عکس هر چه دامنه تلاطم‌های شدید کوتاه‌تر شود و تغییرات کوتاه‌تری را در برگیرد به زمینه بروز مدیریت نزدیک‌تر می‌شویم این تغییر زیر بنایی که برای تفاوت رهبری و مدیریت بکار برده می‌شود بر این مبناست که اساس مدیریت ایجاد نظم است که برای حل پیچیدگی‌های سازمان به کار می‌رود در حالی که اساس در رهبری، ایجاد تحول است رسالت رهبری به هم ریختن نظم موجود و ایجاد نظم جدید است.

حجت‌الاسلام  آقاپیروز ادامه داد: مدیریت‌ها هنگامی که در انتهای پیوستار تغییر قرار می‌گیرند حکم سرایدار را پیدا می‌کنند و تنها مسئولیت آن‌ها حفظ شرایط و امکانات موجود سازمان است و این مرتبه نازله مدیریت است که از آن به مدیریت سرایداری تعبیر می‌شود؛ مدیریت بر حفظ نظم موجود متکی است و نظم‌مدار است و تکیه اساسی نظم‌مداری بر عقل‌مداری است؛ نظم مداری بر عقل مداری استوار است در حالی که بنیان رهبری الزاماً بر بنیان عقل نیست بلکه در مواردی فراتر از عقل بر پایه عشق است.

این محقق تاکید کرد: براساس برخی نظریات، رسالت رهبری، ایجاد تحول است نه حفظ وضع موجود برخی خواسته‌اند متناسب با این فرض، برای رهبری، مهارت‌هایی را ضروری عنوان کنند اگر چنین تصور کردیم که رهبری برای ایجاد مجموعه‌ای از تغییرات موردنظر در تار و پود سازمان که هم بنیادی و انقلابی است و هم فراگیر و همه جانبه، در واقع به طیف وسیعی از توانمندی‌ها و مهارت‌های گوناگون نیازمند است.

حجت‌الاسلام  آقاپیروز با اشاره به توانمندی‌های رهبری بیان کرد: توانایی تشخیص تهدیدات و فرصت‌های موجود؛ ارائه الگوی وضعیت مطلوب و آرمانی سازمان؛ تنظیم راهبرد جدید؛ توانمند سازی، فرهنگ آفرینی و مهارت‌های اجرایی از جمله این ویژگی‌هاست اما همان گونه که گذشت فرض اینکه رسالت رهبری در سازمان، ایجاد تحول باشد، محل تأمل است، بر این اساس مهارت‌های فوق نیز ضرورتی ندارد، مهارت‌های بالا در واقع برای برنامه‌ریزی راهبری و مدیران راهبردی مطرح است البته اگر موضوع بحث ما رهبری نباشد بلکه رهبر باشد رهبر در سطح گروه یا سطح ملی و بین‌المللی نه سطح سازمانی، در این صورت رهبر نیازمند این مهارت‌هاست چرا که رهبر در سطوحی غیر از سازمان نقش مدیر را دارد و دقیقاً نقش‌های مدیریتی را ایفاء می‌کند.

رئیس گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به تفاوت میان رهبر با مدیر بیان کرد:  محققان سال‌هاست كه در توضيح تفاوت بين رهبر و مدير تلاش کرده‌اند البته احراز تفاوت از این جهت ساده نيست كه دو مفهوم فوق به شدت به يكديگر گره خورده‌اند؛ رهبر و مدير دو مقوله جدا از هم هستند كه تداخل قابل توجهي دارند زیرا تفاوت بين يك رهبر ممتاز و يك مدير موفق بسيار  ظريف و مشكل است همان گونه كه ما مديرانی ممتاز با توانائی‌های رهبری كم داريم، رهبرانی هم هستند كه در مديريت ضعيف عمل می‌کنند.

وی با اشاره به  نسبت میان مدیریت و رهبری، با بیان اینکه سه فرضیه وجود دارد اظهار کرد: نسبت عموم و خصوص مطلق؛ به نحوی که مدیریت اعم از رهبری باشد و معتقد باشیم که هر مدیری دو دسته وظیفه دارد؛ وظایفی که جنبه فنی و سازمانی دارد و وظایفی که جنبه انسانی دارد.

 حجت‌الاسلام  آقا پیروز بیان داشت: بنابر این بخشی از وظایف یک مدیر، رهبری به شمار می‌آید و از طرفی هر رهبری لزوماً باید مدیر نیز باشد همچنین نسبت دیگر، نسبت عموم و خصوص مطلق؛ به نحوی که رهبری، مفهومی عام باشد که در هر موقعیتی قابل تحقق است و رهبری یک سازمان و مدیریت، تنها یک نمونه از رهبری شمرده شود. اگر رهبری در ظرف سازمان واقع شود در این‌صورت رهبر، مدیر نیز خواهد بود.

وی گفت: رهبری و مدیریت دو مفهوم مستقل هستند که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند؛ ولی می‌توانند با یکدیگر در مصداق خارجی جمع شده و کنار هم قرار گیرند. به تعبیر جامعه‌شناسی، مدیریت و رهبری دو نقش هستند که یک نفر می‌تواند عهده‌دار هر دوی آن‌ها شود.

تفاوت رهبر با مدیر

محمدرضا احمدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه امام صادق(ع)، نیز در این نشست  گفت: میان رهبری و مدیر تفاوت وجود دارد و در انگلیسی نیز واژگان متعددی برای این دو به کار رفته لذا لزوما مدیر و رهبر یکی نیست.

وی وظیفه مدیران را هدایت مجموعه به سمت اهداف با بسیج امکانات و ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها است تا اهداف محقق شود، افزود: این تعریف با رهبری متفاوت است و شاید بهتر است که به جای رهبری، راهبری گفته شود.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: رهبری وقتی در سطح کلان مطرح می‌شود، رهبران لزوما باید مدیر باشند ولی لازم نیست مدیران حتما رهبر باشند اگرچه وظیفه راهبری را بر عهده دارند.

وی با بیان اینکه در پژوهش‌های اسلامی باید محوریت قرآن را بپذیریم و استنتاجات روایی نیز باید از فیلتر قرآن کریم بگذرد و در صورت هماهنگی با قرآن آن را بپذیریم اظهار کرد: در بحث راهبری، مطالب ارایه‌دهنده مفید و قابل استفاده است ولی نباید نام آن را رهبری گذاشت.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه امام صادق(ع) بیان کرد: منشا قدرت رهبر، خردمندی، مرجعیت، عمل به آنچه می‌گوید، ناصح و امین بودن و داشتن صداقت و اخلاص، علم و معنویت و .... است زیرا افراد احساس می‌کنند لزوما باید از او حرف شنوی داشته باشند و همین عوامل سبب قدرت رهبری می‌شود  که قدرت نرم است در حالی مدیر حق تشویق و تنبیه دارد و قدرت او رسمی است.

این محقق تصریح کرد: جهت قدرت رهبری در مفاهیم قرآنی قدرت در جهت اقامه قسط، بصیرت و رشد و قیام لله است و روش‌هایی که به کار می‌برد تعلیم، تزکیه، مشورت، خفض جناح و لطف و تبشیر و انذار و توجه به وسع، عدالت، و ... است.

وی افزود: نتیجه این نوع قدرت و اعمال آن، نفوذ و اقتدار مقبول و مشروع در میان مردم می‌شود و مردم اعمال قدرت او را با طیب خاطر می‌پذیرند؛ این نوع کاربرد قدرت سبب می‌شود تا پیروان به رهبر باور کرده و اعتماد کنند، حرف‌ها و دیدگاه‌ها و استدلالات و درخواست‌های او را به دور از اکراه و اجبار بپذیرند و برقراری ارتباط میان رهبری و پیرو توام با رضایت درونی و اطمینان خاطر و از روی محبت است و موجب ایجاد همفکری، همدلی، هم زبانی، همراهی و همکاری میان رهبری و پیروان می‌شود.

استاد دانشگاه عنوان کرد: در این صورت با اعمال قدرت رهبر اسلامی پیامد نهایی شکل می‌گیرد که همان تغییراتی در فرد و جامعه و در رویکردها و روش‌ها در نهادها و سازمان‌ها در جهت اکمال است.

وی افزود: در ادبیات اسلامی، به جای نفوذ بیشتر بحث از هدایت و جاذبه است، یعنی کسی که راهبری را بر عهده دارد از طریق خود کنترلی تلاش می‌کند تا دیگران جذب او بشوند.

این محقق و استاد دانشگاه عنوان کرد: رهبری به منزله یکی از وظایف مدیریت است که دارای نقاط اختلاف و اشتراکی است که نقاط اشتراک که مهمترین آن از دید من، نفوذ است از طرف محقق بیان نشده است.

وی افزود: اکثر دلایلی که برای نرمش و انعطاف و مدارا بیان شده آموزه‌های عام است در حالی که باید رهبری در سطوح مختلف به خصوص سازمان که موضوع این مقاله بود بحث می‌شد.

استاد دانشگاه با ذکر این مطلب که کل آیات قرآن در پی ایجاد قدرت نرم در جامعه اسلامی است، اظهارکرد: این موضوع در یکی از پایان نامه های دانشجویان دانشکده دفاع ملی مورد بحث قرار گرفته و این نتیجه منتج شده است که تمام آیات قرآن به دنبال ایجاد قدرت نرم است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha